عاشقی رو دوست دارم با تمام بی قراریش

من میخوام اشکها بفهمن وقتی از چشمام میریزه

تنهایی گرچه کشندس واسه من خیلی عزیزه

توکتاب نوشته عاشق خیلی تنهاست خیلی خستس

جای بارون بهاری روی چترهای شکستس

اما من میگم یه عاشق همه دنیارو داره

سینه سوخته عاشقم با کسی دعواندارم

زنده بودن نمیخوام زندگی قاموس منه

فقط وفقط دورنگی تنها کابوس منه

گرچه خاکم زیرپا اماغرورم آسمون

حرف حرفه دلمه که از تو چاه دراومده

کاش میشد دارو باشیم نه زخم کاری نه نمک

قطره آبی باشیم روزقلب خشک پر ترک

واسه عشق وعاشقی تو سختیاش کم نزاریم

واسه خودمون آدمی باشیم نه آدمک

خیلیها میگن که عاشقی رو دیدار بدونیم

اما من میگم که عشقو طرح دیوار نبینیم

کاش میشد تو عین سختی بازم عاشق بمونیم